من اصولا سعی میکنم همه ی راه ها رو واسه کاری که میخام انجام بدم برم که بعدا حسرت نخورم،اون شب وقتی دیدم اسمم تو اسامیه دانشگاه خودمون واسه اعتکاف نبود کلی گریه کردم رفتم تو نمازخونه ی خابگاه از خدا خواستم یکاری کنه برم.صبح سرکلاس استاد که از فضیلتهای ماه رجب و اعتکاف میگفت اشک تو چشمام جمع شدو دوستم بهم گفت ناراحت نباش یکاری میکنیم استاد که قیافمو دید گفت همین حسرت خوردنم خودش کلی ارزش داره.بعد کلاس صبحم رفتم پیش مسئول دانشگاه خواهش کردم قرارداد رو دوباره بنویسه اما گفت فرستادیمش. یادم افتاد دانشگاه علوم پزشکی هم مراسم اعتکاف داره ازکلاسم زدم و رفتم دانشگاه علوم پزشکی ثبت نام کردم با شادی اومدم به دوستام گفتم ثبتنام کردم بالاخره..

اما ظهر شدو با خیال راحت میخواستم بخابم که گوشیم زنگ زد، از دانشگاه علوم پزشکی بود بهم گفتن که شماره دانشجوییت رو بده وقتی گفتم خانومه گفت چرا اینقدر رقماش زیاده گفتم آخه از دانشگاه فرهنگیانم..بهم گفت ما فقط دانشجوهای خودمون رو ثبتنام میکنیم لطفا بیایید و هزینتو پس بگیر جوری بغض کردم که نتونستم باهاش خداحافظی کنم بعدشم کلی گریه کردم، دوستام دلداریم میدادن که عیب نداره شاید مصلحت نیست و من فقط میگفتم نه لیاقت ندارم تا صبح امروز یکی از دوستام بهم گفت یکی از بچه ها انصراف داده و تو میتونی به جاش با دانشگاه خودمون باشی کلی خوشحال شدم و این دفعه واقعنی رفتم اسمم رو جایگزین اون دانشجو کردم..

با خودم میگم شاید خدا دوستم داره...امیدوارم این دفعه دیگه اتفاق بدی نیفته..

اگه لایق باشم و برم واسه همتون دعا میکنم..

امام علی علیه السلام: نشستن در مسجد از نشستن در بهشت برای من بهتر است.

پ ن:شاید بهم بگن داره ریا میکنه که این حرفا رو میگه اما چون حال بدم رو باهاتون در میون گذاشتم خواستم حال خوبمم بهتون بگم خدا شاهده ذره ای قصدم این نیست که کارم رو جار بزنم و ناراحت میشم از کسایی که بهم میگن اینا ظاهریه و خدا باید تو قلبت باشه و اینا رو ظاهر بینان درست کردن..توقع نداشتم..

پ.ن2: قول میدم امشب پستاتون رو بخونم