امروز استادمون ازمون پرسید چرا دانشگاه فرهنگیان و شغل معلمی رو انتخاب کردید؟آیا واقعا علاقه داشتید یا نه؟اگه نه دلایلتون رو بگید از یه کلاس سی نفره حدود ده نفر فقط دست بلند کردن که علاقه داریم البته منم جزو کسایی هستم که از اول علاقه داشتم و دارم و اولین انتخابم دانشگاه فرهنگیان بود که به لطف خدا قبول شدم همچنین بهترین کار واسه یه خانوم که هم به کارش برسه و هم به زندگیش معلمی هست..واما دلایل دوستام که چرا دوست ندارن این شغل شریف رو اکثرشون نظرشون این بود که معلم زیاد زحمت میکشه و کم دست مزد میگیره این درسته تو کشور ما واقعا حق معلم رو نادیده میگیرن اما دلیلی نمیشه که بی علاقه بیاییم پامونو تو این عرصه بذاریم ماها قراره بچه ها رو پرورش بدیم وای به حال اون دانش اموزی میشه که معلمش از روی بی علاقگی و با بی حوصلگی و از سر اجبار میره سرکلاس. من متاسف شدم از یه کلاس که همه دختر هستیم دو سوم بگن ما بی علاقه اومدیم دانشگاه فرهنگیان.اما من گفتم بنظر من حتی اگه حقوق معلمی هم کم باشه دلیلی نمیشه که ما دوست نداشته باشیم این شغل رو چون در این صورت با اینده ی بچه ها بازی میکنیم اصلا مگه وظیفه ی ماست پول در آوردن؟کجای اسلام گفته زن باید کار کنه و پول دربیاره؟اما دوستام گفتن تو دوره و زمونه الان با یه حقوق نمیشه زندگی رو چرخوند.اما من نظرم کاملا مخالف نظرشونه چرا نشه؟ اگه ذره ای توقعاتمون رو بیاریم پایین چرا نتونیم زندگی رو با درامد اقای خونه بچرخونیم؟ خلاصه اینکه بهشون فهموندم اگه بخوان میشه حتی فقط با یه حقوق معلمی هم زندگی کرد گرچه بعضیا باز هم قبول نکردن.اما من واقعا وظیفه ی خودم نمیدونم که کار کنم و پول دربیارم من با عشق پا گذاشتم تو عرصه ی معلمی نه بخاطر پول و شغلش..

پیامبر اکرم میفرمایند:

داناترین مردم کسى است که دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید.

اسم من گم شده است
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم.
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است.
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شان من گم شده است
شان من نیست بنالم
شان من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی
از همه رنج فزون.
اسم من گم شده است
نردبانی شده ام
صاف به دیوار ترقی
تا که این نسل و ان نسل
پای بر پله ی من
سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم
اسم من گم شده است

اما با وجود همه ی این گم شدن ها من عاشق معلمی ام.