۵۵ مطلب توسط «حوری دخت» ثبت شده است

من خواهم آمد.

سلام دوستان خوبم.

طاعات و عباداتتون قبول درگاه الهی باشه.

حدود یه ماه که نیستم و کلی هم از مطالب زیباتون عقب موندم.

امیدوارم منو ببخشید.اما قول میدم یه هفته دیگه که امتحاناتم تموم میشه جبران کنم.

برام خیلی دعا کنید تو این روزای خوب.

دعا کنید نمرات امتحاناتم خوب بشه،دعا کنید تکلیف زندگیم روشن شه ، دعا کنید دیگه هیچوقت کسی نادانسته قضاوت نکنه..

۱۸ نظر موافقین ۹ مخالفین ۰

لطفا مراعات کنید

سلام دوستان

خوب هستین ؟

آخر ترم و سرم حسابی شلوغ..تحقیق و پژوهش و میان ترم که استادا تازه یادشون افتاده بگیرن..

سرم حسابی شلوغه

خواهش میکنم کمتر پست بذارید من واقعا نمیرسم هر شب بخونم بعد ازم ناراحت میشین.

5شنبه ی امتحان سخت دارم و هیچی حالیم نیست.

اگه خوب ندم مجبورم 3 واحدو حذف کنم دعام کنید..


۲۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

گاه دلم نمیخواهد که نمیخواهد که نمیخواهد...

گاهی هست که دلم میگیرد،دلم نوشتن میخواهد درست مثل الان..با وجود تمام دردها باز هم میخندم.با وجود دل شکسته باز هم میخندم،میخندم تا کسی نفهمد طوفان درونم را..میخندم تا بتوانم با زندگی ام کنار بیایم،.میخندم تا نرنجانم پدر ومادرم را..

دیشب از ته دل خدا را شکر کردم که پدر و مادر دارم که هستند، که تنهایم نمیگذارند..

ترسم از آن روزی است که نداشته باشمشان..

اولین و آخرین دعای همیشگی من

خدای من نباشم آن روزی که نبودنشان را ببینم..

گاهی آدم دوست دارد دوست داشته شود،خدای من با وجود تو و پدر ومادرم مرا چه نیاز به غیر؟

خدای من کمکم کن از هر جنس مخالفی دور باشم تا زندگی آرامی داشته باشم..

پ.ن:باز اومدم خابگاه و دلتنگ شده ام برای وجود دو فرشته ام...

۱۶ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰

مهر خدا بمن چگونه است؟

زیارت رسول اکرم حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم آرزوی او بود. برای ابن کار تصمیم گرفت به «مدینه» برود. در راه، چند جوجه ی پرنده دید. آن ها را برداشت تا به عنوان هدیه برای پیامبر خدا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ببرد. مادرِ جوجه ها پرواز کنان از راه رسید. جوجه هایش را در دستِ مرد، اسیر دید. به دنبالِ مرد به راه افتاد. پرنده، پرواز کنان او را دنبال می کرد.

 

مرد به مدینه رسید. یک سره به مسجد رفت. پس از زیارت رسول خدا نبیّ اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، جوجه ها را نزد ایشان گذاشت. پرنده ی مادر که به دنبالِ جوجه هایش پرواز کرده بود، به سرعت فرود آمد. غذایی را که به منقار گرفته بود، در دهانِ یکی از جوجه ها گذاشت و دور شد.

 

رسول خدا نبی اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و اصحاب ایشان، این صحنه را می نگریستند. ساعتی گذشت. جوجه ها در وسط مسجد قرار داشتند. مسلمانان دورِ آن ها را گرفته بودند. در همین لحظه، دوباره پرنده ی مادر رسید. فرود آمد. غذایی را تهیّه کرده بود. آن را دهانِ جوجه ی دیگر گذاشت. پرواز کرد و دور شد.

 

در این هنگام، رسول گرامی اسلام رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم جوجه ها را آزاد فرمود.

 

آن گاه رو به اصحاب کرده و فرمود: « ... مهر و محبّتِ این مادر را نسبتِ به جوجه هایش چگونه دیدید؟!».

 

اصحاب عرض کردند:« بسیار عجیب و شگفت انگیز بود ».

 

پیامبر خدا رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: « ... قسم به خداوندی که مرا به پیامبری برگزید، مهر و محبّت خدای عالم به بندگانش، هزارانِ مرتبه از چیزی که دیدید، بیشتر است ».

پ.ن:دعا کنید مهر و محبت خدا شامل حال ما هم بشه..

ممنون

 

۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰