۵۵ مطلب توسط «حوری دخت» ثبت شده است

پاکسازی

گاهی ما روز خوبی رو شروع میکنیم یا حداقل قصد داریم که روز خوبی داشته باشیم اما دیگران نمیذارن.در تاکسی راننده شروع به نالیدن از روزگار میکنه و مسافر از بدی اقتصاد میگه.تو محل کار همکار حسودمون برضدمونه و اعصابمون رو خراب میکنه.در دانشگاه استاد بی منطق خوب درس نمیده و انتظار داره کلی مقاله و تکلیف اماده کنیم.خلاصه هرطرف که میریم کلی خبر بد هست.

چه بلاییی بر سر روز قشنگمون اومده؟همون بلایی که در هوای پر از گرد و غبار بر سر یه ماشین تمیز میاد.روز خوبمون خراب میشه. هر روز همینطور هست.انرژ منفی مثل گرد و غبار در هوا شناور هست و هیچ راه گریزی از آن نیست.

اما سوال اینه که اگر خونه شما پراز گرد و غبار بشه دست روی دست میذارید و اونو تمیز نمیکنید؟البته که نه.در شهرها و محل هایی که گرد وغبار زیاده ما باید هر روز وسایل خونمون رو تمیز کنیم وگرنه پر از گرد و غبار میشه. خانه دل و فضای ذوانی ما هم کم اهمیت ت از فضای فیزیکی نیست.

هر روز باید وقتی رو برای غبار روبی خانه دل کنار بگذاریم.انباشته شدن خشم ها ونفرت ها و رنجش ها در درون دل درون آدم را تیره و آلوده میکند.شادی را نمیتوان در تیرگی ها و الودگی ها پیدا کرد.اگر زباله ها رو هر شب دم در خانه نذاریم خانه شما بعد از یه هفته قابل سکونت نیست و حتی همسایه ها هم از کنار خونتون رد نمیشن حالا فکرش رو بکنید اگه ادم سالها کینه و خشم وافکار منفی رو در خودش نگه داره چه بلایی سر خونه ی وجودش میاد حتی از کنار این افراد هم نمیشه رد شد چون افکار منفی منتقل میکنن

پس ما هر روز باید زمانی رو به پاکسازی درون اختصاص دهیم و مراقب ذهن و افکار و احساسات خود باشیم.

۲۵ نظر موافقین ۱۰ مخالفین ۱

حال خوب من

دم غروبی خیلی دلم گرفته بود،غروب و جمعه و دلتنگی و تنهایی چه شود...

پاشدم حاضرشدم و را افتادم به سمت مقصدی نامعین یکم راه پیاده روی کردم تا متوجه تابلوی روبروم نوشته مسجد حضرت فاطمه الزهرا دیدم اذانم تموم شده رفتم تو مسجد و نماز جماعت خوندم.بعد تموم شدن نماز همه ی خانوما رفتن و من نشستم و با خدا حرف میزدم راستش خیلی حرفا داشتم که بزنم حس دور شدن از خدا رو بواسطه ی یه گناه داشتم که خیلی وقت پیش مرتکب شده بودم  نیاز داشتم خدا ارامش بهم بده .در همین حال متوجه شدم قسمت آقایون هنوزهستن و دارن بحث میکنن بحثشون دقیقا مشکلی که من داشتمو میگفت حاج اقا میگفت همینطوری که اگه یه نفر سم بخوره برای سلامتیش لازمه همون موقع اون سم رو از بدنش بیرون بکشن و درغیر این صورت میمیرد اگه جوانی هم گناه کند و توبه نکنه این گناه تو وجودش زمینه ساز گناه های دیگه میشه و همچنان توبه هم نمیکنه و در اخر با چشم پوشی از توبه میمیره..یه حدیثی گفت که خیلی روم تاثیر گذاشت. پیامبر فرمودند:بازگشت کننده از گناه مانند کسی هست که گناه بر او نباشد..

حاج اقا میگفت:

ناامیدی از لطف و رحمت الهی بزرگ‌ترین گناه شمرده شده  انسان با هر گناهی و در هر سنی می‌تونه  توبه کنه  و از خدا طلب بخشش کنه.

بهترین زمان توبه جوانی هست البته زمان پیری هم خدا توبه رو قبول می‌کند، اما زمانی که  هنوز درسن جوانی هستیم  و شخصیتمون ثابت نشده توبه اسون تر است..

بعد تموم شدن این حرفا یکم تو مسجد موندم و حالم بهتر شد و راه افتادم سمت خابگاه...

گرچه هنوزم حس میکنم امادگی کافی رو برای توبه ندارم

التماس دعا

گناه میکنم،توبه میکنم،توبه میشکنم، گناه میکنم،خدایا ...از این رفت و برگشت ها خسته شدم.کمکم کن همیشه فقط بیایم.به سمت تو بیایم..

اهدنا اصراط المستقیم

۲۰ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰

با فضای مجازی چه کنیم؟

حضرت یعقوب به پسرانش گفت:اگر به دنبال یوسف در شهر می‌روید، از یک در وارد نشوید و از درهای مختلف وارد شوید. (یوسف/67) تمام جوان‌های ما یوسف اند و اگر بخواهیم اینها را داشته باشیم، نمی‌شود از یک راه وارد شویم و باید از همه ی امکانات استفاده کنیم.خداوند در قرآن می‌فرماید:ما هیچ پیامبری را، جز به زبان قومش، نفرستادیم (ابراهیم/4) امروز فضای مجازی، زبان نسل جوان هست  خیلی از اطلاعات خود را از این فضا بدست میاورند.قرآن میفرماید:در مقابل دشمن هر چه می‌توانید ابزار و امکانات آماده کنید(انفال/60). الان دشمن از ابزار فضای مجازی برای نفوذ وسلطه فرهنگی استفاده می‌کند، ما هم باید از این فضا برای تبلیغ و ترویج فرهنگ و معارف قرآن و اهل بیت(علیهم‌السلام) استفاده کنیم.

شما فرض کنید یک دیوار در خیابان است که هر کس می‌تواند اعلامیه‌اش را بچسباند. اگر مذهبیون از این دیوار استفاده نکنند، قطعاً کسانی که قصد و نیتشان تخریب و ضربه زدن به مذهب و دین است، از این دیوار استفاده سوء می‌کنند. اولیای خدا از هر فرصتی به بهترین نحو استفاده می‌کردند. ما چقدر تا به حال ‌توانسته‌ایم از فضای مجازی استفاده کنیم و نکردیم؟‌ باید بدانیم با علم و تکنولوژی نمی‌شود مخالفت کرد. امام(ره) وقتی از پاریس به بهشت زهرا(س) آمدند. فرمودند: ما با سینما مخالف نیستیم، با فیلم بد مخالف هستیم. امروز فضای مجازی به عنوان یک ابزار در دسترس همه و بویژه جوانان است. ابزاری کم‌هزینه، سریع،جذاب و دوطرفه که در واقع یک فرصت خوب است. عکس، فیلم، صوت، متن، و همه نوع محتوایی در آن امکان ارسال و استفاده دارد. شرایطی پیش آمده که ما نیز باید از آن استفاده کنیم.و نکته آخر اینکه باید خط قرمزها را حفظ کنیم و قداست‌ها را نشکنیم. امیدوارم همه ی ما ازفضای مجازی به بهترین نحو استفاده کنیم.

۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

چرا معلم شدم؟

امروز استادمون ازمون پرسید چرا دانشگاه فرهنگیان و شغل معلمی رو انتخاب کردید؟آیا واقعا علاقه داشتید یا نه؟اگه نه دلایلتون رو بگید از یه کلاس سی نفره حدود ده نفر فقط دست بلند کردن که علاقه داریم البته منم جزو کسایی هستم که از اول علاقه داشتم و دارم و اولین انتخابم دانشگاه فرهنگیان بود که به لطف خدا قبول شدم همچنین بهترین کار واسه یه خانوم که هم به کارش برسه و هم به زندگیش معلمی هست..واما دلایل دوستام که چرا دوست ندارن این شغل شریف رو اکثرشون نظرشون این بود که معلم زیاد زحمت میکشه و کم دست مزد میگیره این درسته تو کشور ما واقعا حق معلم رو نادیده میگیرن اما دلیلی نمیشه که بی علاقه بیاییم پامونو تو این عرصه بذاریم ماها قراره بچه ها رو پرورش بدیم وای به حال اون دانش اموزی میشه که معلمش از روی بی علاقگی و با بی حوصلگی و از سر اجبار میره سرکلاس. من متاسف شدم از یه کلاس که همه دختر هستیم دو سوم بگن ما بی علاقه اومدیم دانشگاه فرهنگیان.اما من گفتم بنظر من حتی اگه حقوق معلمی هم کم باشه دلیلی نمیشه که ما دوست نداشته باشیم این شغل رو چون در این صورت با اینده ی بچه ها بازی میکنیم اصلا مگه وظیفه ی ماست پول در آوردن؟کجای اسلام گفته زن باید کار کنه و پول دربیاره؟اما دوستام گفتن تو دوره و زمونه الان با یه حقوق نمیشه زندگی رو چرخوند.اما من نظرم کاملا مخالف نظرشونه چرا نشه؟ اگه ذره ای توقعاتمون رو بیاریم پایین چرا نتونیم زندگی رو با درامد اقای خونه بچرخونیم؟ خلاصه اینکه بهشون فهموندم اگه بخوان میشه حتی فقط با یه حقوق معلمی هم زندگی کرد گرچه بعضیا باز هم قبول نکردن.اما من واقعا وظیفه ی خودم نمیدونم که کار کنم و پول دربیارم من با عشق پا گذاشتم تو عرصه ی معلمی نه بخاطر پول و شغلش..

پیامبر اکرم میفرمایند:

داناترین مردم کسى است که دانش دیگران را به دانش خود بیفزاید.

اسم من گم شده است
توی دفترچه ی پر حجم زمان
دیرگاهی است
فراموش شدم.
اسم من گم شده است
لا به لای ورق کهنه ی آن لایحه ها
زیر آن بند غریب
پشت انبوهی از آن شرط و شروط
لای آن تبصره ها
اسم من گم شده است
در تریبون معلق شده سخت سکوت
حق من گم شده است.
زنگ انشاء
کسی انگار نمی خواست معلم بشود
شان من گم شده است
شان من نیست بنالم
شان من نیست بگویم
زتهی ، ز نبود
یا از این زخم کبود
لیک
رنگ رخساره گواهی
از همه رنج فزون.
اسم من گم شده است
نردبانی شده ام
صاف به دیوار ترقی
تا که این نسل و ان نسل
پای بر پله ی من
سوی فردا بروند
و غریبانه فراموش شوم
اسم من گم شده است

اما با وجود همه ی این گم شدن ها من عاشق معلمی ام.

۲۵ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰