اولین تجربه ی کلاس رفتنم خیلی خوب و پر خاطره بود.😍😊کلاس سوم رو انتخاب کردم و رفتم سر کلاس فرشته های کوچولوم.😍😘 وارد کلاس ک شدم همه دانش اموز میگفتن خانوم اجازه بیا پیش ما بشین.😍😍😍ولی خب ترجیح دادم جدا بشینم ک تفاوت نذارم بینشون.
حرف های در گوشیشون:
بنظرت خانم عروسی کرده یا ن؟
کفششو پاشنه داره..
ارایش داره یا نه؟
کوچولوهای فضول من..
.زنگ تفریح ک خورد همشون اومدن و بغلم کردن 😍😍نتونستم ب حرف استادم توجه کنم ک گفته بود ب بچه ها رو ندین نازن خوو😞
چند باری ک ازم اسممو پرسیدن و فقط فامیلمو گفتم این دفعه فرشته های کوچولوم نامه نوشتن بمن 😂😂بازم اول فامیلمو گفتم ولی دلم نیومد اذیتشون کنم و اخر موفق شدن.
همشون املاهاشونو دستشون گرفتن ک من واسشون صحیح کنم.. ایدا:خانم اجازه چقد ناخوناتون گشنگه و بزرگ چیکار کردی اینقد,بزرگ شده و من در حال قایم کردن ناخنام.😂😂
زینب:گوشیمو برداشت و گفت خانم اجازه میشه شمارتو بمن بدی و همه صف کشیدن شماره بگیرن ولی خب دیگه گفتم بشینن سرجاهاشون و این مورد جدی بودم 😊
مهلا:خانم اجازه هر روز شما بیایید بما درس بدین چقد خوبه ک شما اسممون رو بلدین معلم خودمون همش میگه دخترم دخترم 😍😍😍
خیلی عالی بودن فرشته های ناز و قشنگم.
95/7/25
تنها دلخوشی این روزهای من شماهستین..