۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

شاید خدا دوستم داره...

من اصولا سعی میکنم همه ی راه ها رو واسه کاری که میخام انجام بدم برم که بعدا حسرت نخورم،اون شب وقتی دیدم اسمم تو اسامیه دانشگاه خودمون واسه اعتکاف نبود کلی گریه کردم رفتم تو نمازخونه ی خابگاه از خدا خواستم یکاری کنه برم.صبح سرکلاس استاد که از فضیلتهای ماه رجب و اعتکاف میگفت اشک تو چشمام جمع شدو دوستم بهم گفت ناراحت نباش یکاری میکنیم استاد که قیافمو دید گفت همین حسرت خوردنم خودش کلی ارزش داره.بعد کلاس صبحم رفتم پیش مسئول دانشگاه خواهش کردم قرارداد رو دوباره بنویسه اما گفت فرستادیمش. یادم افتاد دانشگاه علوم پزشکی هم مراسم اعتکاف داره ازکلاسم زدم و رفتم دانشگاه علوم پزشکی ثبت نام کردم با شادی اومدم به دوستام گفتم ثبتنام کردم بالاخره..

اما ظهر شدو با خیال راحت میخواستم بخابم که گوشیم زنگ زد، از دانشگاه علوم پزشکی بود بهم گفتن که شماره دانشجوییت رو بده وقتی گفتم خانومه گفت چرا اینقدر رقماش زیاده گفتم آخه از دانشگاه فرهنگیانم..بهم گفت ما فقط دانشجوهای خودمون رو ثبتنام میکنیم لطفا بیایید و هزینتو پس بگیر جوری بغض کردم که نتونستم باهاش خداحافظی کنم بعدشم کلی گریه کردم، دوستام دلداریم میدادن که عیب نداره شاید مصلحت نیست و من فقط میگفتم نه لیاقت ندارم تا صبح امروز یکی از دوستام بهم گفت یکی از بچه ها انصراف داده و تو میتونی به جاش با دانشگاه خودمون باشی کلی خوشحال شدم و این دفعه واقعنی رفتم اسمم رو جایگزین اون دانشجو کردم..

با خودم میگم شاید خدا دوستم داره...امیدوارم این دفعه دیگه اتفاق بدی نیفته..

اگه لایق باشم و برم واسه همتون دعا میکنم..

امام علی علیه السلام: نشستن در مسجد از نشستن در بهشت برای من بهتر است.

پ ن:شاید بهم بگن داره ریا میکنه که این حرفا رو میگه اما چون حال بدم رو باهاتون در میون گذاشتم خواستم حال خوبمم بهتون بگم خدا شاهده ذره ای قصدم این نیست که کارم رو جار بزنم و ناراحت میشم از کسایی که بهم میگن اینا ظاهریه و خدا باید تو قلبت باشه و اینا رو ظاهر بینان درست کردن..توقع نداشتم..

پ.ن2: قول میدم امشب پستاتون رو بخونم

۲۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰

بی لیاقتیم ثابت شد...

حالم بده،بدتر از همیشه..

وقتی دلم  به چیزی احتیاج داره ک حالش خوب شه

وقتی تنها چیزی که میتونه آرومت کنه اعتکاف باشه

وقتی اعتکاف ثبتنام کرده باشی اما اونقدر بی لیاقت باشی ک اسمت جزو دانشجوها نباشه..

تنها کاری که از دستت برمیاد اشک ریختن میشه

۱۹ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰

دعام کنید لطفا

آسمان آنقدر دست و دلباز شده است
که امشب به زمین می آید...

دستان پر حاجتت را بلند کن
و آرزوهایت را بر دوش مرغ آمین رها کن....

شب آرزوهاتون
لیله الرغائب
پر از ستاره های استجابت.....

التماس دعا

۱۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰

میگن ازدواج کن...

گفته بودم چند وقته روحیم خوب نیست. دلیلشم هر کس یه چیزی میگفت..

دوستام میگفتن چرا خاستگاراتو رد میکنی اما به همشون میگفتم هنوز واسم خیلی زوده فک میکنم دلیل خوبی باشه برای فرار از مسئولیت یه زندگی که میدونم هنوز نمیتونم از پسش بر بیام.اما امروز یکی از دوستام بهم گفت باید ازدواج کی تا روحیت خوب شه بعدم یه حکایت گفت.

پسری بود که مادر پیری داشت. همیشه این مادر خسته و رنجور و مریض بود. یک روز که پسر مادرش رو روی دوش خودش گذاشت و به نزد طبیب میبرد، در مسیر به یک فرد دانایی برخوردند. 

+فرد دانا گفت: مادرت چه شده؟ 

-پسر گفت: مریض است، خسته است، بهانه گیر شده، رنجور است، دلتنگ است و ... 

+ فرد دانا گفت: شوهرش بده. 

در این لحظه مادر گفت: پسرم این فرد کیست؟ 

- پسر گفت: هیچ مادر، رهگذر است، حرف بیهوده و هذیان می گوید. 

*مادر گفت: به نظر که فرد بسیار دانا و طبیب حاذقی است.


خب بنظر من تو اون زمان واسه یه پیرزن تنها راهکارش ازدواج بوده نه الان.

الان بنظرم ازدواج مشکلات رو زیاد میکنه.وقتی یه خاستگاری اینقدر تاثیرات بد تو زندگی آدم داره ازدواج دیگه چی میشه؟ آقایون بی مسئولیت خانومایی که مواظب عفاف زندگیشون نیستن چه شود.

سر سال میشه طلاق تازه باید دعا کنیم بچه طلاق رو دستشون نمونه..

اما من به این آیه اعتقاد دارم که میگه و زنان پاک برای مردان پاک و مران پاک برای زنان پاک اند..

دعا میکنم زندگیاتون معنوی بشه.



۲۱ نظر موافقین ۱۲ مخالفین ۰