مامانا فرشته های روی زمینن

راستش را بخواهی مادرها مثل قند می مانند،چای زندگی ات را شیرین میکنند و خودشان تمام میشوند،هیچوقت نمیخام مامانم تموم شه چون مطئنم منم باهاش تموم میشم.همیشه از خدا خواستم که من زودتر از مامانم برم پیشش چون میدونم تحملش رو ندارم..

اومدیم بریم مهمونی در ماشینو باز کردم یکم باز شد اما بر اثر انقباض انبساط (نمیدونم کدومش بود) در سفت شد.دستمو گذاشتم لای در شرو کردم کشیدن که بابام گفت از اون در سوار شو همزمان با گفتن این حرف آبجیم که تو ماشین نشسته بود درو محکم بستو انگشت من موند لای در فقط تونستم بگم هعییی و در وا کنم دستمو بگیرم مامانم سریع از ماشین پیدا شد اومد سمتم و فقط میگف چیشد خیلی نگرانم شد، اشکام همینجور میریخت و هیچی نمیتونستم بگم،بابام آبجیمو دعوا کرد راستش فک کنم دعوا کردن اون واسش مهم تر بود که اول رفت سمت آبجبم ناراحت شدم از اینکه دعواش کرد چون اونکه دلش نمیخواست دستم اینجور شه.مامانم سریع دستمال اورد و دستمو بست و نگام میکرد سعی میکردم گریه نکنم که نگرانش نکنم درد داشتم اما هیچی نگفتم خلاصه رفتیم مهمونی و برگشتیم راستش رو بخوایید یکم خواستم خودمو لوس کنم و یه راست رفتم تو تختم.

اما مامانم بازم اومد بالای سرم.دیدم مامانم تب داره سرما خورده لرز داره اما بازم حواسش به خودش نیس سرفه های بد میکنه و نگران منه از کارم نارحت شدم و پاشدم واسش داروهاشو بردم پتو انداختم روش گفتم دست به هیچی نمیزنی..

امشب چیزهای زیادی فهمیدم.فهمیدم من خیلی بچه ام، فهمیدم مادر ها شبیه نخ تسبیح می مانند به نسبت دانه ها کمتر خود نمایی میکنند اما اگر نباشند هیچ دانه ای کنار هم نمیمانند..راست میگویند که اگر مادر نباشد خانواده هم میرود فاطمه سلام علیها که رفت علی در کوفه حسین کربلا حسن مدینه...خدایا به بزرگیت قسمت میدم تو عکسای دسته جمعی جای هیچ مادری را خالی نگذار.

مرسی مامان که یادم دادی با خدا که باشم دیگه هیچکی نمیتونه جلوم وایسته..

پیشانی مادرتان را ببوسید،قربون صدقه اش بروید،گاهی هم برای مادر مادری کنید،شجاع ترین آدما اونایی ان که خجالت نمیکشن دست پدر و مادرشونو ببوسن..

افسوس من شجاع نیستم.


۳۱ نظر موافقین ۱۱ مخالفین ۰

امضای خدا پای آرزوهاتون

گاهی وقتا هست من یه چیزی از خدا میخام اما بهم نمیده،تموم سعیمو میکنم اما بدتر میشه و بهتر نمیشه.

امروز داشتم با خودم فک میکردم که بعضی چیزایی که از خدا میخامم خیلی مهمن مثلا من میخام یه شغل انتخاب کنم یا یه سفر برم یا یه تصمیم بزرگ بگیرم حالا من همش سعی میکنم خودمو به اون کار برسونم اما از آخرش که خبر ندارم.بعضی قراردادا هستن خیلی مهمن مثل چک،چکای باارزش دوتا امضا دارن تا امضای دوم نباشه نقد نمیشه حتی اگه به جای امضای دوم تموم اهل بازار هم امضا کنن هیچ فایده ای نداره باید امضای اصلیه اصلی باشه وگرنه اعتباری نداره بانکم فقط صاحب امضا رو میشناسه حالا اتفاقایی که واسه منو شما میفته مثل چک دو امضاء هستش یه امضاش خواست ماست و اون یه امضا دیگه خواست خداست.تا اون نخاد هیچی امکان نداره هرچند همه بخوان،امضای دوم که مال خداست یا نمیخواد یا اگرم بخاد هرچی به سود توست میخاد.

پس باید صبور باشیم و اگه هم توکل کنیم بهترینا برامون پیش میاد اون چیزایی که هم خودمون میخاییم و هم خدا..

پس امضای اصلیه خدا پای تک تک آرزوهاتون

۴۲ نظر موافقین ۱۴ مخالفین ۰

دلنوشته

احساس می کنم که گم شده ام...شهدا میشود مرا تفحصم کنید؟گم شده ام...در کجا نمیدانم...بیش از همه در خودم...

شما را به آن سربندهایتان تفحصم کنید...

آخر که چی؟مگر نه اینکه از خاک آمده ام و به خاک میروم؟

پس چه بهتر که خاکی بروم...

دیگر تحمل ندارم،قلبم پر از حب دنیاست،چشمانم هنوز گریان است،دستانم هنوز به سوی شماست،پاهایم هنوز در راهتان است،گوش هایم هنوز نوایتان را می شنود،پس تا دیر نشده به داد این تن برسید.

شهدا تفحصم کنید...گم شده ام،غرق شده ام و به نگاه شما محتاجم،به شهادت محتاجم،شما را به سربندهایتان قسم،تفحصم کنید...

.........................................................................................

پ.ن:امسال نشد واسه شلمچه ثبتنام کنم از طرف دانشگاه برم،کربلا هم که مامان بابام اجازه ندادن دانشجویی برم.

 نمیدونم چه گناه بزرگی انجام دادم که شهدا و ائمه منو قابل نمیدونن و اینقد ازشون دور شدم..

عکس واسه شلمچه هستش که دبیرستان رفتم..

التماس دعا

۳۰ نظر موافقین ۱۳ مخالفین ۱

گناه نکن

پیرمرد داخل حرم دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بود و گفت سواد ندارم برام زیارت نامه میخونی تا گوش بدم؟

جوان با کمال میل قبول کرد و شروع کرد به خواندن زیارتنامه

السلام علیک یابن رسول الله ...و سلام داد به معصومین تا امام عسکری (ع). جوان با لبخندی پرسید :پدرم امام زمانت رو میشناسی؟پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟جوان گفت:پس سلام کن.پیرمرد دستش رو روی سینه اش گذاشت و گفت:السلام علیک یا حجه بن حسن العسکری جوان نگاهی به پیرمرد انداخت و دستشو رو شونه ی پیرمرد گذاشت و گفت: و علیک السلام و رحمه الله و برکاته...

مبادا امام زمانمون کنارمون باشه و نشناسیمش

میدونی چرا امام زمان ظهور نمیکنه؟چون ما جامعه ی امام زمانی نساختیم وقتی کسی جایی حرمت داره نباید بیاد چون اگه بیاد مثل پدرانش کشته میشه،هیچکاری نمیخاد کنی فقط خودت رو درست کن

دوکلمه گناه نکن

(استاد علی اکبر رائفی پور)

۳۱ نظر موافقین ۱۷ مخالفین ۰